پدر در حال مطالعه روزنامه بود اما پسر کوچکش دست از مزاحمت و شیطانی بر نمی
داشت. پدر خسته از این ماجرا یک ورق کاغذ را جدا کرده - که نقشه ی دنیا بر روی آن
دیده می شد - آن را به چند قسمت پاره کرده و تحویل پسر بچه داد.
- حالا کاری برای انجام دادن داری. من به تو یک نقشه دنیا را تحویل داده و می خواهم
تو آن را دقیقا همان طوری که بود به هم بچسبانی.
پدر سپس مجددا مشغول مطالعه روزنامه شد و می دانست که این کار حداقل پسربچه
را برای بقیه ساعات روز سرگرم نگاه خواهد داشت. اما 15 دقیقه بعد پسرک با نقشه بر-
گشت.
پدر حیرت زده پرسید:
- آیا مادرت به تو جغرافیا یاد داده است؟
کودک پاسخ داد:
- نه پدر من چیزی از آن نمی دانم اما اتفاقی که افتاد این بود که آن روی دیگر ورقه ای که به من دادی عکس شخصی چاپ شده بود و من موفق شدم که با بازی انسان دنیا را مجددا بسازم.
***
نویسنده : پائولو کوئلیو کتاب : داستان هایی برای پدران فرزندان و نوه ها
ملیکا لورن
:: بازدید از این مطلب : 504
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9